نامردی....
اگر یار مرا دیدی به خلوت بگو ای بی وفای بی مروت غمم دادی و غمخوارم نکردی سروکارت به فردای قیامت. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * بیخودی به خودت زحمت نده! این بذرهای تنفر که در دلم می کاری هرگز جوانه نخواهد زد… * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * شکستنی رفع بلاست..اما…باور نمیکند دلم * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * پوقتی با این انهدام سخت از چشمانم افتادی ! * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * همه را * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * مگر با باد نسبتی داری؟… چقدر شیبه تو یک لحظه آمد مرا پیچاند و رفت * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * دیگر نکنم ز روی نادانی قربانی عشق او غرورم را * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * چون که دیدم روز و شب در پی آزار منه هرکه دستی از محبت حلقه کرد بر گردنم دیدم این دست محبت ، حلقه دار منه . . . * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * بس که برای نفر قبلی گریه کرده ، حالت چشمانش عوض شده * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * خاکستر می شوی. اینجا دلی را سوزانده اند… * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * گاهی پرستوها هم لباس مرغ عشق برتن می کنند.. عاشق که شدی کوچ میکنند * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * هر چی که بود تموم شد نگو دوست ندارم همش نگو نمی خوام به پای تو بسوزم من اشتباه کردم عاشقتم هنوزم * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * از پشیمانی و از اینکه فرصتی دوباره هست یا نه ؟!… در جواب صدایی بی وقفه می گفت: “دستگاه مشترک مورد نظر خاموش می باشد!!!” * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * از آدما دلم شکست واسه همیشه دلم می خواد دعا کنم اما نمی شه بدون اون نمی تونم من خیلی تنهام * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * …کسی حتی مهم تر از من * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * تقصیر تو نیست همیشه همین گونه بوده ، برو اما من پشت سرت دست نه ، دل تکان می دهم * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * سنگ بر زمین ننداز ، من خود پریده ام * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * هیچ گاه سر در نیاوردم ! و هنوز نمی دانم چگونه می شود هربار که تو بی دلیل ترکم می کنی من بدهکارت می شوم ؟ * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * نمی بخشمت به خاطر تمام خنده هایی که از صورتم گرفتی ، به خاطر تمام غم هایی که بر صورتم نشاندی ، نمی بخشمت به خاطر دلی که برایم شکستی ، به خاطر احساسی که برایم پر پر کردی ، نمی بخشمت به خاطر زخمی که بر وجودم نشاندی ، به خاطر نمکی که بر زخمم گذاردی * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * به قلبم نشستی نگفتم چرا ، دلم را شکستی نگفتم چرا ، یکی خواب شبهای من را ربود ، چو دیدم تو هستی نگفتم چرا * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * مطمئن باش و برو ضربه ات کاری بود ، و چه زشت به من و سادگیم خندیدی ، دل من سخت شکست به تو عشقی پاک که پر از یاد تو بود و به یک قلب یتیم که خیالم می گفت تا ابد مال تو بود ، تو برو و برو تا راحتتر تکه های دل خود را سر هم بند زنم * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * نفرین به سادگی ام که بی دل تو ، به یاد تو روح و جسم خود آزردم * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * گفتی که ما به درد هم نمی خوریم!.. اما هرگز نفهمیدی… من تو را برای دردهایم نمی خواستم…
من همیشه تشنه ما بودم و تو همیشه از من سیر بودی…
در عجبم چطور هنوز ستون فقراتت سالم است
می بوسم می گذارم کنار ، تمام ِ چیز هایی که ندارم را ،دست هایت را ، شانه هایت را ، عاشقی ات را ،
شاید که چو بگذرم از او یابم آن گم شده شادی و سرورم را
دلم صاف نمی شود با تــو حالا تو هــی به مهـربانی ام دخیل ببند
چگونه در این چشم های زیبا
جا داده ای
این همه دروغ را؟!
پشت پا خوردم ز هر کَس که گفت یار منه
از چشم هیچ کسی نمی شود خواند که دوستتان دارد یا نه …. !
جلوتر نیا!
تنها گرگها نیستند که لباس میش می پوشند
به من نگو نمی خوام اسمی ازت بیارم
با تو از عشق میگفتم
دوسش داشتم دوسش … قد نفسهام
گفته بودی :
- یا تو یا هیچکس!!!!
ولی من ساده انگار فراموش کرده بودم
که این روزها هیچکس هم برای خودش کسیست
هنوز نیامده ای خداحافظ ؟
بی آشیانه را شوق ماندن نیست
از حساب و کتاب بازار عشق
ای دلم دیدی که ماتت کرد و رفت
خنده ای بر خاطراتت کرد و رفت
من که گفتم این بهار افسردنیست
من که گفتم این پرستو رفتنیست
آه عجب کاری به دستم داد دل
هم شکست و هم شکستم داد .
اگر می دونستی چقدر دوستت دارم هرگز قلبم را نمی شکستی ، گرچه خانه شیطان شایسته ویرانی است
آری این منم ، این منم همان عاشقی که بر تو جان می داد ، و تو کسی هستی که برای رسیدن به خوشبختی به روی جسدهای بی جان غرور انسانها قدم می گذاشتی ولی افسوس ، افسوس که راه ات برای رسیدن به هدف هایت اشتباه بود ، و افسوس که من برای آدمی مثل تو غرورم را شکستم ، افسوس !