سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خیلی ازش دلخورم

یادمه که یه روز تو میگفتی هنوز عاشقتم دیوونتم

حالا میگی ازت دیگه خسته شدم کم میارم

دردمو با کی بگم

اگه دلخورم از تو میخوام بدونی عمر منی عشق منی

میمیرم حالا که داری میری که من تنها بشم

دردمو با کی بگم

به جون دوتامون ازت دلخورم

میدونه خدامون ازت دلخورم

با چشمام میگفتم نباید بری

واسه گریه هامون ازت دلخورم

خیال کردی آسونه تنها شدن

ببین التماسو تو چشمای من

خیال کردی من دل ازت میبرم

واسه اینه میگم ازت دلخورم

میخوام از ته دل دیگه گریه کنم داد بزنم آخه عاشقتم

میخوام هرجوریه ببینم تورو باز زل بزنم توی چش تو یکم

دستتو بگیرم که یادت بیارم قولمونو حرفامونو

بمونیم پیش هم آخه خسته شدم باز دوباره دلخورم از تو یکم

به جون دوتامون ازت دلخورم

میدونه خدامون ازت دلخورم

با چشمام میگفتم نباید بری

واسه گریه هامون ازت دلخورم

خیال کردی آسونه تنها شدن

ببین التماسو تو چشمای من

خیال کردی من دل ازت میبرم

واسه اینه میگم ازت دلخورم

 



[ شنبه 92/11/5 ] [ 10:9 عصر ] [ سارا ]

اخه چطوردلت اومد

--

آخه چه جور دلت اومد.

 تنهام بزاری و بری...

 آخه مگه حرفی زدم

زخمه زبونی من زدم

آره همش بهونه بود

 مسئله یاره دیگه بود

 دلت هوایی شده بود

    کارم از کار گذشته بود

برو با یارت عزیزم

رها کن این تن ِ منو

 الهی صد ساله بشه

عشق قشنگت عزیزم

اما یه قول بهم بده

 یارت رو تنها نزاری

 که مثل من اسیر بشه

آواره از خونه بشه

منم یه قول بهت میدم

یه روز فراموشت کنم

 قلبمو سنگیش بکنم

عشقتو خاکستر کنم

اگه یه روز خواستی گلم

کسیو نفرینش کنی

 بگو که مثل من بشه

 زجر جدایی بکشه ....!



[ جمعه 92/11/4 ] [ 12:24 عصر ] [ سارا ]

هییییسسسس

--
?ادت باشـــــــــد دلت که شکست،

سرت را بگ?ر? با? !

ت?ف? نکن ، فر?اد نزن ، شرمگ?ن نباش .

حواست باشد ؛ دل شکسته، گوشه ها?ش ت?ز است ..

مبادا که دل و دست آدم? را که روز? دلدارت بود زخم?

کن? به ک?ن،

مبادا که فراموش کن? روز? شاد?ش، آرزو?ت بود …

صبور باش و ساکت .

بغضت را پنهان کن،

رنجت را پنهان تر .



[ جمعه 92/11/4 ] [ 12:17 عصر ] [ سارا ]

هرجاکه دلت میخواهدبرو....

--

هی فلانی!
دیگر هوای برگرداندنت را ندارم…
 هرجا که دلت میخواهد برو…
 فقط آرزو میکنم
 وقتی دوباره هوای من به سرت زد، آنقدر آسمان دلت بگیرد که با هزار شب گریه چشمانت، باز هم آرام نگیری…
 و اما من…
 بر نمیگردم که هیچ!
 عطر تنم را هم از کوچه های پشت سرم جمع میکنم،
 که نتوانی لم دهی روی مبل های راحتی،با خاطراتم قدم بزنی!

 



[ جمعه 92/11/4 ] [ 12:10 عصر ] [ سارا ]